عزت...


ازرابطه اى به رابطه دیگر،

بدون کمى درنگ،

کمى رودررو شدن با خود، بد نیست

اینها روان آدمى را فرسوده میکند و فرسودگى آغاز تن دادن به بی ارزشى است.

وقتى بی ارزش میشویم در هر رابطه اى میرویم ، در هر آغوشى دنبال امنیت ایم یا شکوه ،

یه روز چشامون را باز میکنیم میبینیم زنگ تفریح شده ایم ،

مردان و زنان شکارچى ، مجردان بیکار، متاهلین سست بنیاد ...

دلت  حرمت داره،

بدنت حرمت داره،

من میگم بعضى درنگها و اندیشیدنها و نگران بودنها درسته وقتى جامعه مون اینطورى شده،

من میگم تو کشور ما هر خانواده اى یک یا دو تا طلاق داره و همه در حال انکاریم و فرزندان مون تو فشار روانى و مادى پس از طلاق پودر میشوند و کسى را ملالى نیست؛

من میگم جامعه نمیفهمه، خودت که باید بفهمى عزیز!

با عزت زندگى کن

اگر...

به آرامی آغاز به مردن می‌کنی

اگر سفر نکنی

اگر کتابی نخوانی

اگر به اصوات زندگی گوش ندهی

اگر از خودت قدردانی نکنی

به آرامی آغاز به مردن می‌کنی

زمانی که خودباوری را در خودت بکشی

وقتی نگذاری دیگران به تو کمک کنند

به آرامی آغاز به مردن می‌کنی

اگر برده‏ی عادات خود شوی

اگر همیشه از یک راه تکراری بروی

اگر روزمرگی را تغییر ندهی

اگر رنگ‏های متفاوت به تن نکنی

یا اگر با افراد ناشناس صحبت نکنی

 به آرامی آغاز به مردن می‏کنی

اگر از شور و حرارت

از احساسات سرکش

و از چیزهایی که چشمانت را به درخشش وامی‌دارند

و ضربان قلبت را تندتر می‌کنند

دوری کنی...

به آرامی آغاز به مردن می‌کنی

اگر برای مطمئن در نامطمئن خطر نکنی

اگر ورای رویاها نروی

اگر به خودت اجازه ندهی

که حداقل یک بار در تمام زندگی‏ات

ورای مصلحت‌اندیشی بروی...

امروز زندگی را آغاز کن!

امروز مخاطره کن!

امروز کاری کن!

نگذار که به آرامی بمیری.

"پابلو نرودا"